داستان های عجیب کار آفرینان موفق 2
داستان های عجیب از کارآفرینان موفق 2
داستان های عجیب از کارآفرینان برای کمک به موفقیت در کسب و کارتان
بسیاری از کارآفرینان با عنوان شخصیت های رنگارنگ شناخته می شوند؛ در اینجا ۸ داستان رنگی ارائه شده که به شما کمک می کنند تا برای رسیدن به موفقیت در کسب و کارتان از آنها الهام بگیرید.
دنیای کسب و کار از بیرون به صورت دکمه به نظر می رسد ولی در واقعیت خیلی جالب تر از آن چیزی است که درک کرده اید. بسیاری از کارآفرینان به دلیل داشتن شخصیت رنگی در محل کار و زندگی شخصی شان معروف اند. پیروی از قوانین و باقی ماندن در خطوط همیشه موجب موفقیت نمی شود. در اینجا ۸ کار عجیب پول درآوردن از بازی پوکر گرفته تا تلاش برای تکثیر دایناسورها توسط کارآفرینان ارائه شده است.
۱- جان پل دیجوریا از بی خانمانی کناره گرفت
احتمالا درباره فرآورده های موی پل میشل و تکیلا پاترون شنیده باشید ولی آیا می دانید این برند ها منشا یکسانی دارند؟ جان پل دیجوریا هم بنیانگذار دو شرکت افسانه ای است و از این راه میلیاردر شد. مسیر موفقیت همیشه برای وی آسان نبود. دیجوریا دو بار در خیابان زندگی کرد. بار اول که بی خانمان بود تنها ۲۲ ساله بود و یک پسر دو ساله نیز داشت. وی بر چشم انداز کارآفرینی خود پافشاری نمود و سرانجام با ۷۰۰ دلار پول نقد هم بنیانگذار سیستم های جان پل میشل گردید. در حال حاضر وی فرد خیری است که از تعدادی موسسه خیریه حمایت می کند. وی همچنین در تامین منابع برای افراد بی خانمان کمک می کند.
۲. دیوید دانشگر با برنده شدن در بازی پوکر پولدار شد
داستان های عجیب از کارآفرینان موفق | سریع ترین راه برای کسب ۳۰۰۰۰ دلار چیست؟ اگر شبیه دیوید دانشگر هستید پاسخ این سوال ثبت نام در مسابقات پوکر است. دانشگر و دو تن از دوستانش می خواستند بازار آنلاینی تاسیس کنند و گل فروشی ها را به مشتریان وصل نمایند ولی پول استارتاپ را نداشتند. دانشگر که برنده سری جهانی پوکر در سال ۲۰۰۸ بود، ۱۰۰۰ دلار برای ورود به مسابقات پوکر هزینه کرد. جایزه بزرگ به طور تصادفی به اندازه پولی بود که آنها نیاز داشتند. دانشگر در پایان دور آخر به دوستانش گفت “زمان گل است”. آنها کسب و کارشان را در مدت کوتاهی به نام BloomNatioراه اندازی نمودند.
۳. سات پریباچ به تخصص جدید و بالاتری ارتقا یافت در حالیکه پا برهنه بود
در سال ۲۰۱۱، SCVNGR که برنامه ای اجتماعی شبیه FourSquare است، یک شرکت ۱۰۰ میلیون دلاری با سئوی غیر سنتی بود. سات پریباچ ۲۲ ساله که در آن زمان بنیانگذار این شرکت بود خود را رئیس نینجای شرکت توصیف نمود. او در دفتر کارش کفش نمی پوشید. وی همچنین هر روز یک تیشرت نارنجی می پوشید و به ندرت به خانه می رفت و ترجیح می داد در دفترش بخوابد. وی در سال ۲۰۱۲، SCVNGR را به یک پلتفرم پرداخت موبایلی به نام LevelUp تبدیل نمود ولی ریاست نینجا و پیراهن نارنجی اش را حفظ کرد.
۴. نیکلاس برگروئن تصمیم گرفت برای خرید خانه زحمتی نکشد
برای بسیاری از تاجران میلیاردر، داشتن بیش از یک خانه عادی است. ولی نیکلاس به مدت چند سال هیچ خانه ای نخرید. وی زندگی در هتل ها و سفر به دنیا را ترجیح می داد و نام مستعار “میلیارد بی خانمان” را به خود اختصاص داد. اخیرا ولی تصمیش تغییر یافته و در سال ۲۰۱۷ خانه ۴۰ میلیون دلاری خرید تا دو فرزندش مکانی ثابت برای زندگی داشته باشند.
۵. مارک زاکربرگ گوشت غذایش را خودش کشت
در سال ۲۰۱۱، مارک زاکربرگ بنیانگذار فیسبوک برای خوردن گوشتی که خودش کشته بود چالش شخصی ایجاد نمود. او در ۴ می ۲۰۱۱ چالش جدیدش با عنوان “من فقط یک خوک و یک بز را کشتم ” را به دنیا اعلام کرد. وی سریعا تصریح کرد که این چالش را با هدف یادگیری اصول پرورش پایدار و مصرف مسئولانه منابع به راه انداخته است. این تغییر پایدار نبود و پس از پایان چالش، وی به فروشگاه رفت تا گوشت را خریداری کند.
۶. کلایو پالمر سعی کرد یک دایناسور را تکثیر نماید
چه می شد اگر «پارک ژوراسیک» فقط یک فیلم نبود؟ تاجر استرالیایی یعنی کلایو پالمر می خواست از طریق تکثیر، خلق دایناسور را به واقعیت تبدیل کند و این ایده را با دانشمندان در میان گذاشت. این اتفاق در سال ۲۰۱۲ رخ داد؛ در آن زمان تکنیک های تکثیر برای بازگردانی گونه های منقرض هنوز به اندازه کافی پیشرفته نبودند. به نظر نمی رسد رویای پالمر به این زودی ها تحقق یابد. ولی عشق او به دایناسورها باقی ماند. وی در سال ۲۰۱۳ پارکی به نام Palmersaurus افتتاح کرد که بیش از ۱۶۰ ماکت بزرگ دایناسور در آن وجود داشت.
۷. مارک بنیوف به دزدیده شدن نورافکن رقیب اعتراض نمود
داستان های عجیب از کارآفرینان موفق | مارک بنیوف یکی از بنیانگذاران Salesforce به دلیل ارائه حیله های زیاد بازاریابی (و گاهی اوقات فساد برانگیز) بدنام است. از همه بدتر، زمانی است که ندای اعتراض دروغی را در کنفرانس سیستم هایSiebel به راه انداخت، رهبری اعتراض را با علائم چوبی، شعار دادن و حتی رقص تلوزیونی تکمیل نمود. بنیوف ترتیبی داد تا تمام تاکسی های فرودگاه قبل از اینکه رویداد سیبِل دیگری به راه بیفتد، اجاره روند. وی سپس کارمندان Salesforce را در مسیر این رویداد قرار داد.
نتیجه
کارآفرینی تمایل دارد افرادی را با ذهنی منحصر به فرد و شخصیت هایی قوی به خود جلب کند که این می تواند منجر به خلق داستان های جالبی شود. آیا لحظه های کارآفرینی غیر منطقی از خودتان برای به اشتراک گذاشتن سراغ دارید؟ ما دوست داریم داستان های شما را چه الهام بخش و چه سرگرم کننده، باشند بخوانیم.
پسورد فایل : گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید